آرمانآرمان، تا این لحظه: 17 سال و 26 روز سن داره

آرمان روان

گذر روزها

عزيزدل مادر، امروز وقتي صداي زنگ موبايل هشدار شروع يه روز ديگه رو مي داد ماماني اصلا نميتونست چشم باز كنه چون شب بدي رو گذرونده بود و داغي تنت خواب رو ازش گرفته بود. ولي به اجبار اتوماتيك وار تن خسته هم به كار ميفته و شروع ميكنه به ادامه روزمرگي..... در يك اقدام كاملا مادرانه خواستم اينبار بغلت كنم و خواب نازت رو بهم نزنم  ولي....... آغوش من ديگه اندازه ي تو نيست نفسم. بي اختيار به ياد زماني افتادم كه با شتاب مي گذره و تو رو مردتر و منو پيرتر ولي عاشقتر ميكنه. زماني كه حتي اگه حواستو خوب جمع نكني خيلي چيزهاي خوب و با ارزش رو به راحتي از دستت درمياره بدون اينكه بتوني طعم نابشون رو بچشي. ولي زندگي همين گذر از روزهايي كه مي گذرند. ...
18 تير 1393

تب جام جهانی

- جام جهانی، فوتبال، برزیل همیشه زنده و پرجاذبه، از ساعت 20:30 تا بامدادان، تی وی روشن تا صبح با بیننده ای در خواب ناز -بازی ایران و آرژانتین، استرس، دغدغه نخوردن گل های زیاد و بیش از انگشتان یک دست، ترس از مسی - شروع بازی، وردهای زیرزبانی، کل کل با جیگمل که درسته آرژانتین تیمش قویتره و ستاره ای مثل مسی داره ولی ما ایرانی هستیم و باید طرفدار تیم کشورمون باشیم - مجاب شدن آرمان برای چند دقیقه و بالا رفتن استرسش که مبادا ایران ببازه - و نهایتا آرمان: مامان خواهش میکنم اگه آرژانتین گل زد غصه نخور، آخه مسی خیلی خیلی خیلی کارش درسته - ولی کار ماهم درست بود، کار بچه ها خیلی درست بود، بارها نفسم در سینه حبس شد، بارها با چشمان بسته...
2 تير 1393
1